رحمت اله خسروی، عضو هیئت علمی دانشگاه فرهنگیان


تعلیم و تربیت به عنوان یکی از قلمروهای علوم انسانی و اجتماعی نه تنها باید در میدان دانشگاه و محیط های آکادمیک عرض اندام کند بلکه باید در میدان جامعه نیز حضوری جدی داشته باشد. در حال حاضر این قلمرو در ایران عمدتا در حبس و حصار دانشگاه باقی مانده و به میدان جامعه  چندان ورود پیدا نکرده است. عدم ورودِ جدیِ تعلیم و تربیت و اهالی آن به جامعه باعث شده مولفه "آموزش" در انزوا قرار گیرد و دستخوش تحریف ها، ساده انگاری ها و مفهوم سازی های غیر علمی شود. اکنون صدای رشته با معنای علمی اش خیلی کمتر در جامعه شنیده می شود و جامعه نسبت به این صدا بیگانه است. این وضعیت، فرصت را برای سوء استفاده کنندگان از رشته فراهم کرده تا ایده های شبه تعلیم و تربیتی خود را در جامعه و نهادهای اجتماعی چون مدرسه بدون هیچ مانع جدی پیاده کنند. حال این پرسش مهم قابل طرح است که عدم ورود تعلیم و تربیت در معنای تخصصی به جامعه معلول چه عواملی است؟ از منظر های مختلف می توان به این پرسش پاسخ داد. برخی از این منظرها عبارتند از:

✅ تگذاری جامعه در بخش تعلیم و تربیت به سمتی پیش نمی رود که به تخصص صاحبان تعلیم و تربیت احساس نیاز کرده و در اولویت قرار دهد. این تگذاری، اهالی تعلیم و تربیت را در انزوای حرفه ای قرار داده و آنها را خانه نشین کرده است. در چنین شرایطی صاحبان واقعی تعلیم و تربیت نسبت به کنش وری و ایفای نقش حرفه ای خود در جامعه بی میل شده اند. 

✅ تعلیم و تربیت به عنوان یک رشته علمی در دانشگاه عمدتاً غرق مسائل نظری رشته شده و از مسائل عملی موجود در جامعه و نهادهای آن به ویژه نهاد مدرسه، غافل شده است. هدف گیریِ نظریه ها و مبانی تئوریک رشته تعلیم و تربیت از جمله وظایف ذاتی این رشته است و تردیدی در این زمینه وجود ندارد. اما این مهم نباید مجوزی برای عدول رشته از توجه و تمرکز به مسائل عملی موجود در جامعه تلقی شود. باید بین مبانی نظری و مسائل عملی رشته ارتباط دیالکتیک و ارگانیک برقرار شود. باید بستری فراهم شود تا مبانی نظری در خدمت مسائل عملی قرار گرفته و  در آن منحل شود. نظریه و عمل باید یکدیگر را از احوال هم آگاهی ببخشند و منفک و بی خبر از هم نباشند. 

✅ فرهنگ دانشگاهی حاکم بر رشته تعلیم و تربیت یک فرهنگ کنشگرانه نیست و به همین سبب محصولات رشته نمی توانند در جامعه مداخله تعیین کننده داشته باشد. ت های دانشگاهها در جهتی بوده که اهالی تعلیم و تربیت عمدتا در یک فضای محافظه کارانه و به دور از واقعیت های جامعه زیست می کنند و به این فضا عادت کرده اند.

حال پرسش دیگر این است که چه مواجهه ای باید با منظرهای یاد شده داشت؟ 

✅ در خصوص منظر نخست باید گفت تگذاری جامعه در بخش تعلیم و تربیت باید از دست غیرتعلیم و تربیتی ها خارج شده و به صاحبان اصلی تعلیم و تربیت واگذار شود. مگر می شود ت هایی که یک تعلیم و تربیت شناس و متخصص تعلیم و تربیت در جامعه باید تعریف و تعیین کند به دست افراد غیر سپرد؟!! پرواضح است اگر تها به دست اهالی تعلیم و تربیت تعیین شود، نسبت به اجرا و انجام آن احساس مسئولیت و تعهد جدی خواهند داشت. البته این مهم مستم برخورداری متخصصان تعلیم و تربیت از صلاحیت ها و شایستگی های لازم برای شناخت جامعه و مسائل آن است. در این راستا متخصصان تعلیم و تربیت می توانند اجتماعی تر عمل کرده و با دیگر خبرگان آشنا به شرایط و محیط جامعه تعامل برقرار کرده و از ظرفیت های آنها بهره ببرند.

✅ نوع مواجهه با منظر دوم باید به گونه ای باشد که محتوا و برنامه های درسی رشته تعلیم و تربیت عمدتا مبانی نظری را در کانون توجه قرار نداده و به مسائل عملیِ موجود در موقعیت جامعه نیز  اهمیت قائل شوند. پروسه آموزش و یادگیری و همچنین مطالعات استادان و دانشجویان تعلیم و تربیت نباید بریده از آزمایشگاه جامعه باشد. باید این مطالعات نه صرفا در محیط دانشگاه که در بستر جامعه نیز صورت گیرد. دیوار کشیدن میان نهاد جامعه و دانشگاه به بی خبری آن ها از هم و بی مسئولیتی آنها در قبال هم منتهی خواهد شد. به طور خلاصه باید گفت دانشگاه باید زندگی کردن در متن و بطن جامعه را  به طور جدی در دستور کار قرار دهد. 

✅ در نهایت در مواجهه با منظر سوم باید گفت  اهالی تعلیم و تربیت در دانشگاه ها باید جرات و جسارت عبور از رویه های عادت شده و ناکارآمد را داشته باشند و از نظم و رویه محافظه کارانه موجود فاصله بگیرند. برای کنشگری در جامعه لازم است که در دانشگاه "کنشگر بودن"  را تمرین کرد و فرهنگ عافیت طلبی و بی تفاوتی را کنار گذاشت


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دیجیتال مارکتینگ takhfifhot canon موزیک رنگی kafe-ketab پاتوق همه ツ پاتوق دوستانツ پاتوق کده یادایام خرید اینترنتی